و تو...
در چشمهام که نمی بینم
تمام شده بودم
سالها...
حالا
زمین هم که تلو تلو بخورد
شب اگرسکوت هم نکند
تو باز هم که نیایی
من اگر تمام هم نشوم
تابوت
تابوت
ستاره می شوم اینجا
خاموش
سایه امان نمی دهدم
که سیاهی می رود
چشمهاش
چشمهام
هاشور خورده
می خورد دنیام
با رنگهاش....
جاده تمام می شود
آخر
گریه:سکوت
و من
تمام شده بودم
سالها....